میگوید:
X : دیگه دوست دارم بمیرم
X : بر عکس شماها من هرچی نگاه میکنم اگه 40 سال دیگه هم عمر کنم همینه دیگه
X : اتفاق تازه ای نمی افته البته از اولش هم همینه فقط خودمون رو گول میزنیم
X : دوست ندارم پیر بشم
X : اصلاً این همه سگ دو که آخرش بمیریم
X : خوب اولش باشه که راحت تره
به تاریخ: ۲۸/۱۱/۸۶ مصادف با سالروز تولد ۸ سالگی پسرم امیرسام.
این فاصله ایست بین امید و یاس
نقطهء عطف منطق زمانیست که حق با همه باشد!!!...
پایدار باشید
رو میکنم به آینه
جای آینه میشکنم
نگاه پر است از بغض
نَفَس روی پاهایم سنگین
ولی هنوز ستونند
به زیر حوادث
کجاست صافی کودکی
خواب بی کابوس آرزو
و آدمیان
در گذرآمد و شد
میان خواب و بیداریم
پنداری
نیرنگ لبخنداست
واگرنه
من کجا و آنها کجا
پایدار باشید
روشنِ سیاه